فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Communicant

kəˈmjuːnəkənt kəˈmjuːnəkənt

شکل جمع:

communicants

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

دین گیرنده‌ی عشای ربانی

The communicant approached the altar.

گیرنده‌ی عشای ربانی به محراب نزدیک شد.

The pastor emphasized the importance of regular attendance at Mass for all communicants.

کشیش بر اهمیت حضور منظم در مراسم عشای ربانی برای همه‌ی گیرندگان عشای ربانی تأکید کرد.

noun countable

اطلاع‌دهنده، آگاه‌کننده، پیام‌آور، خبررسان، منبع خبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The journalist hid the identity of the communicant.

روزنامه‌نگار هویت منبع خبر را مخفی کرد.

The police officer interviewed the communicant to gather evidence for the case.

افسر پلیس برای جمع‌آوری مدارک و شواهد برای این پرونده با اطلاع‌دهنده مصاحبه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت communicant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «communicant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/communicant

لغات نزدیک communicant

پیشنهاد بهبود معانی