شکل جمع:
daughtersدختر (فرزند)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I have two daughters and two sons.
من دو دختر و دو پسر دارم.
Afrasiab's daughter
دختر افراسیاب
one of his brother's daughters
یکی از دخترهای برادرش
a daughter of Iran
ایراندخت، دختر ایران
a daughter of France
دخت (یا دختر) فرانسه، (زن) خدمتگزار فرانسه
Colonies are like the daughters of the mother country.
مهاجرنشینها همانند دختران کشور مادر (یا کشور اصلی) اند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «daughter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/daughter