فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Demotion

ˌdiːˈmoʊʃn̩ ˌdiːˈməʊʃn̩

شکل جمع:

demotions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

تنزل مقام، تنزل رتبه، خلع درجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

After the demotion, he sought new opportunities elsewhere.

پس‌از تنزل رتبه، او به‌دنبال فرصت‌های جدید در جای دیگری بود.

His unexpected demotion surprised the entire team.

تنزل مقام غیرمنتظره‌ی او کل تیم را متعجب کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demotion

  1. noun the act or an instance of demoting
    Synonyms:
    reduction degradation
    Antonyms:
    promotion

ارجاع به لغت demotion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demotion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/demotion

لغات نزدیک demotion

پیشنهاد بهبود معانی