امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Desex

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
از مردی افتادن، فاقد قوه جنسی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد desex

  1. verb Make infertile
    Synonyms: sterilize, sterilise, unsex, desexualize, desexualise, fix

ارجاع به لغت desex

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desex» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/desex

لغات نزدیک desex

پیشنهاد بهبود معانی