فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dishcloth

ˈdɪʃklɑːθ ˈdɪʃklɒθ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از dishrag به‌ جای dishcloth استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    اسکاچ
    • - I need to buy a new dishcloth for the kitchen.
    • - باید اسکاچ جدیدی برای آشپزخانه بخرم.
    • - The dishrag is dirty and needs to be washed.
    • - اسکاچ کثیف است و باید شسته شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dishcloth

  1. noun A cloth for washing dishes
    Synonyms: dishrag

ارجاع به لغت dishcloth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dishcloth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dishcloth

لغات نزدیک dishcloth

پیشنهاد بهبود معانی