فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Encryption

enˈkrɪpʃən ɪnˈkrɪpt

شکل جمع:

encryptions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

رمزگذاری

The company's encryption software is highly advanced.

نرم‌افزار رمزگذاری این شرکت بسیار پیشرفته است.

The government uses encryption to protect classified documents.

دولت از رمزگذاری برای محافظت از اسناد طبقه‌بندی‌شده استفاده می‌کند.

noun uncountable

رمز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The hacker tried to break through the encryption but was unsuccessful.

هکر سعی کرد رمز را بشکند اما موفق نشد.

Encryption is essential for keeping online transactions safe.

رمز برای ایمن نگه‌داشتن تراکنش‌های آنلاین ضروری است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد encryption

  1. noun the activity of converting data or information into code
    Synonyms:
    encoding

ارجاع به لغت encryption

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «encryption» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/encryption

لغات نزدیک encryption

پیشنهاد بهبود معانی