آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Enter On

معنی enter on | جمله با enter on

phrasal verb

شروع کردن، آغاز کردن، وارد شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She entered on a love affair.

او وارد رابطه‌ای عاشقانه شد.

I entered on a new career last month.

ماه گذشته، شغل جدیدی را شروع کردم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد enter on

  1. verb start

Phrasal verbs

enter on (or upon)

1- آغاز کردن، شروع کردن 2- استفاده بردن از، متمتع شدن، بهره گرفتن

ارجاع به لغت enter on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enter on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enter-on

لغات نزدیک enter on

پیشنهاد بهبود معانی