فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ex

eks eks

شکل جمع:

exes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

همسر سابق، شریک عاطفی سابق

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

I saw my ex at the store yesterday.

دیروز شریک عاطفی سابقم را در فروشگاه دیدم.

His two exes have sued him.

دو همسر پیشینش علیه‌ او به دادگاه شکایت برده‌اند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I don't like to talk about my ex.

دوست ندارم در مورد همسر سابقم صحبت کنم.

prefix

(-ex) سابق، پیشین، قدیمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

My ex-husband moved to another country.

همسر سابقم به کشور دیگری نقل‌مکان کرد.

I met an ex-employee of the company at the event.

در این رویداد با کارمند سابق شرکت ملاقات کردم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The ex-president was honored for his contributions to the country's development.

رئیس‌جمهور پیشین به‌خاطر کمک‌هایش به توسعه‌ی کشور مورد تقدیر قرار گرفت.

noun plural preposition

بی، بدون، از، در

ex interest

بدون (احتساب) بهره

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ex

  1. noun a woman who was formerly a particular man's wife
    Synonyms:
    ex-wife ex-husband
  1. noun The 24th letter of the Roman alphabet
    Synonyms:
    x
  1. adjective out of fashion
    Synonyms:
    old-fashioned outmoded out-of-date démodé passe passee old-hat

ارجاع به لغت ex

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ex» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ex

لغات نزدیک ex

پیشنهاد بهبود معانی