فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fiance

American: ˌfiːɑːnˈseɪ fiˈɒnseɪ

معنی و نمونه‌جمله

noun countable

نامزد (مرد)، نامزد گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Parvin's fiancé is called Hassan.

نامزد پروین حسن نام دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fiance

  1. noun person engaged to marry
    Synonyms:
    future intended steady betrothed engaged person affianced person prospective spouse wife-to-be husband-to-be

ارجاع به لغت fiance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fiance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fiance

لغات نزدیک fiance

پیشنهاد بهبود معانی