آخرین به‌روزرسانی:

Find One's Feet

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom

(به شرایط جدیدی) عادت کردن، خوگرفتن، جا افتادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

After moving to the new city, it took her a few weeks to find her feet.

پس‌از نقل‌مکان کردن به شهری جدید، چند هفته‌ای طول کشید تا آن‌جا جا بیفتد.

It’s normal to feel lost at first; just give yourself time to find your feet.

طبیعی است که در ابتدا احساس گمگشتگی کنید؛ فقط به خودتان زمان بدهید تا با شرایط جدید خو بگیرید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Starting a new job can be challenging, but eventually, you'll find your feet.

شروع کاری جدید می‌تواند چالش‌برانگیز باشد، اما در نهایت به آن عادت خواهی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد find one's feet

  1. idiom to become comfortable or confident in a new situation or environment

ارجاع به لغت find one's feet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «find one's feet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/find-ones-feet

لغات نزدیک find one's feet

پیشنهاد بهبود معانی