(به شرایط جدیدی) عادت کردن، خوگرفتن، جا افتادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After moving to the new city, it took her a few weeks to find her feet.
پساز نقلمکان کردن به شهری جدید، چند هفتهای طول کشید تا آنجا جا بیفتد.
It’s normal to feel lost at first; just give yourself time to find your feet.
طبیعی است که در ابتدا احساس گمگشتگی کنید؛ فقط به خودتان زمان بدهید تا با شرایط جدید خو بگیرید.
Starting a new job can be challenging, but eventually, you'll find your feet.
شروع کاری جدید میتواند چالشبرانگیز باشد، اما در نهایت به آن عادت خواهی کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «find one's feet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/find-ones-feet