فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fingermark

ˈfɪŋɡərmɑːrk ˈfɪŋɡəmɑːk

شکل جمع:

fingermarks

توضیحات:

در انگلیسی آمریکایی به‌جای fingermark معمولاً از fingerprint استفاده می‌شود.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

انگلیسی بریتانیایی ردِ انگشت، جای انگشت، اثر انگشت (براثر چرک، چربی و...)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He removed the fingerprints from the lens before taking the photo.

او قبل‌از گرفتن عکس، رد انگشتان روی لنز را پاک کرد.

The detective carefully photographed the fingermark on the windowpane.

کارآگاه با دقت از اثر انگشت روی شیشه‌ی پنجره عکس گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fingermark

  1. noun a mark or impression left by a finger, often used in the context of forensic science
    Synonyms:
    fingerprint

ارجاع به لغت fingermark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fingermark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fingermark

لغات نزدیک fingermark

پیشنهاد بهبود معانی