با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fission

ˈfɪʃn ˈfɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    شکافتن، بریدن، شکستن هسته اتمی
    • - nuclear fission
    • - شکاف اتمی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fission

  1. noun splitting
    Synonyms: atomic reaction, atom smashing, dividing, division, nuclear fission, parting, severance, splitting the atom, thermonuclear reaction

ارجاع به لغت fission

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fission» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fission

لغات نزدیک fission

پیشنهاد بهبود معانی