شکل جمع:
fortnightliesانگلیسی بریتانیایی هر دو هفته یکبار، هر چهارده روز یکبار
The club meets on a fortnightly basis to discuss upcoming events.
این انجمن هر دو هفته یکبار برای بحث در مورد رویدادهای آینده جلسه تشکیل میدهد.
She receives her salary fortnightly.
او هر دو هفته یکبار حقوق خود را دریافت میکند.
دو هفتهنامه، نشریه، مجله (که دو هفته یکبار منتشر میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I enjoy reading the latest articles in the fortnightly.
از خواندن آخرین مقالات در نشریه لذت میبرم.
Subscribers eagerly await the new issue of the fortnightly.
دنبالکنندگان مشتاقانه منتظر شمارهی جدید مجله هستند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fortnightly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fortnightly