شغل تماموقت، کار تماموقت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Finding a full-time job can be challenging in today's market.
یافتن شغل تماموقت در بازار امروز میتواند چالشبرانگیز باشد.
A full-time job can provide financial stability.
کار تماموقت میتواند به ثبات مالی بینجامد.
She decided to pursue a full-time job after graduating from college.
او تصمیم گرفت که پساز فارغالتحصیلی از دانشگاه بهدنبال شغلی تماموقت باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «full-time job» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/full-time-job