آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ آبان ۱۴۰۴

    Garage

    ɡəˈrɑːʒ ˈɡærɪdʒ / / -ɑːʒ

    گذشته‌ی ساده:

    garaged

    شکل سوم:

    garaged

    سوم‌شخص مفرد:

    garages

    وجه وصفی حال:

    garaging

    شکل جمع:

    garages

    معنی garage | جمله با garage

    noun countable A2

    گاراژ، پارکینگ

    They built a new garage next to their house for two cars.

    آن‌ها، گاراژ جدیدی کنار خانه‌شان برای دو خودرو ساختند.

    We converted the old garage into a small workshop.

    ما گاراژ قدیمی را به کارگاهی کوچک تبدیل کردیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a three-car garage

    گاراژ برای سه اتومبیل

    noun countable B1

    تعمیرگاه، مکانیکی

    در انگلیسی آمریکایی از auto shop هم استفاده می‌شود.

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    He works at a garage fixing cars and trucks.

    او در تعمیرگاهی مشغول به کار است و خودروها و کامیون‌ها را تعمیر می‌کند.

    The garage replaced the old engine with a new one.

    مکانیکی، موتور قدیمی را با موتور جدید تعویض کرد.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی پمپ بنزین، جایگاه سوخت

    در انگلیسی آمریکایی از gas station استفاده می‌شود.

    Make sure to stop at a garage before heading into the desert.

    قبل‌از رفتن به بیابان، حتماً در جایگاه سوخت توقف کنید.

    The garage was crowded with cars on the holiday weekend.

    پمپ بنزین در تعطیلات آخر هفته، پر از خودرو بود.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی نمایشگاه ماشین، محل فروش خودرو

    We visited several garages before choosing the right car.

    قبل‌از انتخاب خودروی مناسب، از چندین نمایشگاه خودرو بازدید کردیم.

    The garage has a financing plan for customers who want to buy a car.

    این نمایشگاه برای مشتریانی که می‌خواهند خودرو بخرند، طرح تأمین مالی دارد.

    noun uncountable

    موسیقی موسیقی گاراژ

    Garage music became popular in the UK in the 1990s.

    موسیقی گاراژ در دهه‌ی ۱۹۹۰ در بریتانیا محبوب شد.

    The DJ played a mix of garage and house tracks last night.

    دی‌جی دیشب میکس موسیقی گاراژ و هاوس را پخش کرد.

    verb - transitive

    نگه داشتن خودرو در پارکینگ، پارک کردن در گاراژ، قرار دادن خودرو در گاراژ

    I always garage my motorcycle during the winter months.

    من همیشه موتورم را در ماه‌های زمستان در گاراژ پارک می‌کنم.

    The insurance company offers lower rates if the car is garaged.

    اگر خودرو در گاراژ نگه داشته شود، شرکت بیمه نرخ‌های کمتری ارائه می‌دهد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد garage

    1. noun storage building for vehicles, workplace
      Synonyms:
      parking space parking lot storage shop repair shop carport car stall barn

    سوال‌های رایج garage

    شکل جمع garage چی میشه؟

    شکل جمع garage در زبان انگلیسی garages است.

    ارجاع به لغت garage

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «garage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/garage

    لغات نزدیک garage

    • - gaptoothed
    • - gar
    • - garage
    • - garage sale
    • - garageman
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.