حوصله سر رفتن، بی حوصله شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I get bored easily if I don't have anything to do.
اگر کاری برای انجام دادن نداشته باشم، به راحتی حوصله ام سر می رود.
The children get bored on long car journeys.
بچه ها در سفرهای طولانی با ماشین بی حوصله می شوند.
عبارت «get bored» در زبان فارسی بهمعنای «حوصله سر رفتن»، «احساس بیحوصلگی کردن» یا «بیحوصله شدن» است.
این ترکیب یکی از پرکاربردترین ساختارها در زبان انگلیسی برای بیان احساس کسالت یا بیعلاقگی نسبت به چیزی است. از نظر ساختار، «get» در اینجا به معنای «شدن» است و «bored» نقش صفت را دارد، بنابراین کل عبارت به معنای «به حالت خسته یا بیحوصله شدن» ترجمه میشود.
نخست باید دانست که «get bored» در زبان انگلیسی بیانگر تغییر حالت روانی است. یعنی نشان میدهد که فرد از وضعیتی نسبتاً عادی یا مشتاق، به حالت بیحوصلگی رسیده است. برای مثال، جملهی “I get bored when I have nothing to do” یعنی «وقتی کاری برای انجام دادن ندارم، حوصلهام سر میرود.» در این جمله، «get» همان نقش تدریجیشدن را ایفا میکند، به این معنا که خستگی یا بیحوصلگی به مرور در فرد شکل میگیرد، نه ناگهانی.
از لحاظ کاربرد، این عبارت در مکالمات روزمره بسیار متداول است و در موقعیتهای گوناگون عاطفی، تحصیلی یا کاری استفاده میشود. مردم معمولاً از آن برای بیان کمبود تنوع یا نبود انگیزه استفاده میکنند. برای نمونه، “He gets bored easily” یعنی «او خیلی زود بیحوصله میشود.» این نوع جمله اغلب برای توصیف شخصیت افراد یا واکنش آنها در برابر محیطهای یکنواخت به کار میرود. همچنین در موقعیتهای رسمیتر نیز میتوان از آن برای اشاره به کاهش علاقه نسبت به فعالیتی خاص استفاده کرد؛ مثلاً در متنی تحلیلی ممکن است نوشته شود: “Students may get bored if the material lacks engagement.”
از نظر روانشناختی، احساس خستگی که در «get bored» بیان میشود، اغلب نشانهای از نیاز ذهن به تحریک یا تنوع است. انسانها زمانی احساس بیحوصلگی میکنند که محیط اطرافشان فاقد چالش یا تازگی باشد. از همین رو، این عبارت را میتوان بازتابی از یکی از ویژگیهای بنیادین ذهن انسان دانست: تمایل به تجربهی چیزهای جدید. در زبان انگلیسی، «get bored» نهتنها حالتی ذهنی را توصیف میکند، بلکه بهطور ضمنی به لزوم تغییر یا تنوع اشاره دارد.
از منظر زبانی، تفاوت میان «get bored» و «be bored» نیز قابل توجه است. عبارت «be bored» حالت ثابتی را توصیف میکند—فرد در حال حاضر بیحوصله است—در حالی که «get bored» بر فرایند تبدیل شدن به آن حالت تأکید دارد. این تفاوت معنایی باعث میشود که گویندگان بتوانند ظرافت بیشتری در بیان احساسات خود به کار ببرند. برای مثال، “I’m bored” یعنی «الان بیحوصلهام»، ولی “I get bored doing the same thing every day” یعنی «هر روز که کار تکراری انجام میدهم، بیحوصله میشوم».
«get bored» عبارتی ساده اما پرمعناست که تجربهای جهانی را بیان میکند—احساس یکنواختی و کاهش علاقه در مواجهه با تکرار یا بیتحرکی. این عبارت از نظر زبانی نمونهای از ترکیب فعل «get» با صفت است که در زبان انگلیسی برای بیان تغییر حالت بسیار رایج است. بهکارگیری درست آن نهتنها در گفتار روزمره، بلکه در نوشتار رسمی نیز به طبیعیتر شدن زبان کمک میکند، زیرا انسانها همواره در جستوجوی تازگی و معنا هستند، و «get bored» دقیقاً لحظهای را توصیف میکند که این نیاز برآورده نشده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «get bored» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-bored