پرداختن، مشغول شدن (به کاری)، شروع به انجام کاری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let's get down to details!
بیایید به جزئیات بپردازیم!
If you want to lose weight, you need to get down to exercising regularly.
اگر میخواهی وزن کم کنی، باید بهطور منظم به ورزش بپردازی.
We should get down to cleaning the house before the guests arrive.
پیش از آمدن مهمانها باید به تمیز کردن خانه مشغول شویم.
It's time to get down to studying for your exams if you want to pass.
اگر میخواهید که در امتحان قبول شوید، وقت آن رسیده است که درس بخوانید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «get down to» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-down-to