بهشکل حریصانه، با دندانگردی، با طمع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The child held the toy graspingly, afraid to let it go.
کودک بهشکل حریصانهای اسباببازی را در دست گرفته بود و میترسید آن را رها کند.
She listened graspingly to every word he said during the lecture.
او بهشکل حریصانهای به هر کلمهای که در طول سخنرانی میگفت، گوش میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «graspingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/graspingly