Handpick

American: ˈhændˈpɪk British: ˈhændˈpɪk
آخرین به‌روزرسانی:
  • verb - transitive
    دست چین کردن
    • - The dictator himself handpicked his successor from amongst flatterers.
    • - دیکتاتور خودش جانشینش را از میان متملقان دست‌چین کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت handpick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «handpick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/handpick

لغات نزدیک handpick

پیشنهاد بهبود معانی