فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hind

haɪnd haɪnd haɪnd

شکل جمع:

hinds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

جانورشناسی گوزن ماده، عقبی، پشت پای گاو

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a horse's forelegs and hind legs

پاهای جلو و عقب اسب

Get on your hind legs and help me!

پاشو و به من کمک کن!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hind

  1. adjective located in the rear
    Synonyms:
    back rear posterior hindmost hinder after postern

Idioms

on one's hind legs

(عامیانه) ایستاده، برپا

ارجاع به لغت hind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hind

لغات نزدیک hind

پیشنهاد بهبود معانی