محتکر، سودجو، گرانخواه، احتکارکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was a hoarder of old magazines and newspapers.
او محتکر مجلات و روزنامههای قدیمی بود.
My grandmother is a hoarder, collecting knickknacks and trinkets from every place she visits.
مادربزرگ من یک احتکارکننده است و از هر جایی که بازدید میکند، دکوریهای کوچک و خردهریزهها را جمعآوری میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hoarder» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hoarder