آخرین به‌روزرسانی:

Immanence

ˈɪmənəns ˈɪmənəns

معنی

adverb

( immanency ) حضور در همه جا، بودن خدا در مخلوق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد immanence

  1. noun the state of being within or not going beyond a given domain
    Synonyms:
    subjectivity innateness immanency inbeing indigenousness nonobjectivity

ارجاع به لغت immanence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «immanence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immanence

لغات نزدیک immanence

پیشنهاد بهبود معانی