با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Imminence

ˈɪmənəns ˈɪmɪnəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    ( imminency ) نزدیکی، مشرف بودن، قرابت، وقوع خطر نزدیک
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد imminence

  1. noun The state of being imminent and liable to happen soon
    Synonyms: imminency, imminentness, impendence, impendency, forthcomingness
  2. noun The act or fact of coming near
    Synonyms: approach, coming, convergence, nearness

ارجاع به لغت imminence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imminence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/imminence

لغات نزدیک imminence

پیشنهاد بهبود معانی