با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Intromit

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
داخل کردن، درآوردن، جادادن، منصوب کردن، دخالت کردن، مزاحم شدن، مانع شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intromit

  1. verb To serve as a means of entrance for
    Synonyms: admit, let in, allow in
    Antonyms: reject

ارجاع به لغت intromit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intromit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intromit

لغات نزدیک intromit

پیشنهاد بهبود معانی