آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Intromit

معنی intromit

adverb

داخل کردن، درآوردن، جادادن، منصوب کردن، دخالت کردن، مزاحم شدن، مانع شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد intromit

  1. verb to serve as a means of entrance for
    Synonyms:
    admit let in allow in
    Antonyms:

ارجاع به لغت intromit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intromit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intromit

لغات نزدیک intromit

پیشنهاد بهبود معانی