بهطور غیرقابلِجبران، بهطور جبرانناپذیر، بهطور غیرقابلِترمیم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She had broken his heart irreparably.
قلب او را بهطور جبرانناپذیری شکسته بود.
The car has been irreparably damaged.
ماشین بهطور غیرقابلِترمیم آسیب دیده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «irreparably» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irreparably