معنی is به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪz ɪz

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سوم شخص مفرد و زمان حال فعل be

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- He is studying for his final exams.

- او دارد برای امتحانات پایان‌ترم درس می‌خواند.

- She is waiting for her friend at the coffee shop.

- او در کافی‌شاپ منتظر دوستش است.

abbreviation

جغرافیا جزیره (island و isle)

- The is was a popular tourist destination.

- این جزیره مقصد گردشگری محبوبی بود.

- There are many beaches on the is.

- سواحل زیادی در این جزیره وجود دارد.

abbreviation

سامانه‌ی اطلاعاتی (IS) (information system)

- Our company recently upgraded its IS.

- شرکت ما به‌تازگی سامانه‌ی اطلاعاتی خود را ارتقا داده است.

- The IS is responsible for managing and organizing data within the organization.

- سامانه‌ی اطلاعاتی مسئول مدیریت و سازماندهی داده‌ها در داخل سازمان است.

prefix

متساوی، همانند، هم‌پایه، برابر (-is)

- The isosceles triangle has two equal sides.

- مثلث متساوی‌الساقین دو ضلع متساوی دارد.

prefix

هم‌ترکیب

- Isobutane is an isomeric compound with four carbon atoms.

- ایزوبوتان یک ترکیب ایزومر با چهار اتم کربن است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد is

verb

Synonyms: lives, breathes, subsists, transpires, happens, amounts to, equals, comprises, signifies, means

ارجاع به لغت is

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «is» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/is

لغات نزدیک is

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی