قیچی کردن (تریلی)
The strong winds caused the truck to jackknife, blocking the entire highway.
وزش باد شدید باعث شد تا کامیون قیچی شود و کل بزرگراه را مسدود کند.
The inexperienced driver panicked and jackknifed the truck.
رانندهی بیتجربه وحشت کرد و کامیون را قیچی کرد.
چاقوی جیبی، چاقوی تاشو (بزرگ)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chef used a jackknife to quickly chop the vegetables.
سرآشپز از چاقوی جیبی برای خرد کردن سریع سبزیجات استفاده کرد.
The sailor used his jackknife to slice through the thick fishing net.
ملوان از چاقوی تاشوی خود برای بریدن تور ماهیگیری ضخیم استفاده کرد.
ورزش شیرجهی جک، شیرجهی وارونه
The Olympic diver performed a flawless jackknife during the competition.
شیرجهرو المپیکی در جریان این مسابقات شیرجهی جک بیعیبونقصی را اجرا کرد.
The coach demonstrated the proper form for a jackknife
مربی فرم مناسب شیرجهی وارونه را نشان داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jackknife» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jackknife