گذشتهی ساده:
kidnappedشکل سوم:
kidnappedسومشخص مفرد:
kidnapsآدمربایی، (انسان) ربایش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Violent incidents such as kidnapping and sabotage dropped sharply last year.
حوادث خشونتبار مانند آدمربایی و خرابکاریِ عمدی در سال گذشته بهشدت کاهش یافت.
Police believe Casey orchestrated the kidnapping.
پلیس معتقد است که کِیسی این ربایش را برنامهریزی کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kidnapping» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kidnapping