فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Kidnapping

گذشته‌ی ساده:

kidnapped

شکل سوم:

kidnapped

سوم‌شخص مفرد:

kidnaps

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

آدم‌ربایی، (انسان) ربایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Violent incidents such as kidnapping and sabotage dropped sharply last year.

حوادث خشونت‌بار مانند آدم‌ربایی و خرابکاریِ عمدی در سال گذشته به‌شدت کاهش یافت.

Police believe Casey orchestrated the kidnapping.

پلیس معتقد است که کِیسی این ربایش را برنامه‌ریزی کرده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kidnapping

  1. noun abduction
    Synonyms:
    seizure taking hostage

ارجاع به لغت kidnapping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kidnapping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kidnapping

لغات نزدیک kidnapping

پیشنهاد بهبود معانی