سومشخص مفرد:
kidnapsوجه وصفی حال:
kidnappingربودهشده، (شخص) دزدیدهشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
No one knows where the kidnapped woman is being held.
هیچکس اطلاع ندارد که زن ربودهشده کجا نگهداری میشود.
They ransomed the kidnapped child with 10,000 dollars.
آنها کودکِ دزدیدهشده را با ۱۰ هزار دلار آزاد کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kidnapped» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kidnapped