آخرین به‌روزرسانی:

Kidnapped

سوم‌شخص مفرد:

kidnaps

وجه وصفی حال:

kidnapping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ربوده‌شده، (شخص) دزدیده‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

No one knows where the kidnapped woman is being held.

هیچ‌کس اطلاع ندارد که زن ربوده‌شده کجا نگهداری می‌شود.

They ransomed the kidnapped child with 10,000 dollars.

آن‌ها کودکِ دزدیده‌شده را با ۱۰ هزار دلار آزاد کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kidnapped

  1. adjective abducted
    Synonyms:
    captured seized snatched taken hostage held for ransom shanghaied
    Antonyms:
    released free rescued

ارجاع به لغت kidnapped

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kidnapped» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kidnapped

لغات نزدیک kidnapped

پیشنهاد بهبود معانی