وقت گذراندن / زمان کشتن (اصطلاح)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I went to the bookstore to kill time before my appointment.
من به کتابفروشی رفتم تا قبل از قرارم وقت بگذرانم.
We played cards to kill time while waiting for the train.
ما برای وقت گذراندن در حالی که منتظر قطار بودیم، ورق بازی کردیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kill time» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kill-time