امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kitchen

ˈkɪtʃɪn ˈkɪtʃɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    kitchens

معنی

noun countable A1
آشپزخانه، مطبخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kitchen

  1. noun room for cooking food
    Synonyms: canteen, cookery, cookhouse, cook’s room, cuisine, eat-in, gallery, galley, kitchenette, mess, scullery

ارجاع به لغت kitchen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kitchen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kitchen

لغات نزدیک kitchen

پیشنهاد بهبود معانی