-
Adjective
کاراندوز، که کارها را آسان میکند، که از میزان کار میکاهد (وسایل و روشها)
-
- The laborsaving techniques used in construction have minimized the physical strain on workers.
- - استفاده از تکنیکهای کاراندوز در ساختوساز، فشار فیزیکی بر کارگران را به حداقل رسانده است.
-
- The laboursaving tools made cooking dinner a breeze.
- - ابزارهایی که از میزان کار میکاهند، پختوپز شام را بسیار آسان کردهاند.