بارت minimal art در زبان فارسی به «هنر مینیمال» یا «هنر کمینهگرا» ترجمه میشود.
این اصطلاح به جنبشی هنری اطلاق میشود که در نیمهی دوم قرن بیستم، بهویژه در دههی ۱۹۶۰ میلادی در ایالات متحده شکل گرفت و هدف آن کاهش عناصر بصری تا سادهترین و خالصترین شکل ممکن بود. در هنر مینیمال، هنرمند تلاش میکند همهی عوامل اضافی، احساسات شدید، و نشانههای فردی را کنار بگذارد تا بیننده با خود «اثر» بهصورت مستقیم و بیواسطه روبهرو شود. شعار نانوشتهی این جریان، جملهی معروف معمار آلمانی «لودویگ میس فن دروهه» است: «Less is more» (کمتر، بیشتر است).
از نظر تاریخی، هنر مینیمال واکنشی به جریانهای پیشین مانند اکسپرسیونیسم انتزاعی بود که بر احساسات، حرکات بدنی و بیان شخصی هنرمند تأکید داشتند. هنرمندان مینیمالیست بر این باور بودند که هنر نباید جلوهای از درون هنرمند باشد، بلکه باید خودِ شیء هنری — شکل، رنگ، فضا و ماده — به عنوان موضوع اثر در نظر گرفته شود. در نتیجه، آثار مینیمال عموماً از خطوط ساده، فرمهای هندسی منظم و رنگهای خالص تشکیل شدهاند. از پیشگامان این سبک میتوان به Donald Judd، Dan Flavin، Agnes Martin و Frank Stella اشاره کرد، که هر یک در خلق آثاری با نظم، تکرار و سادگی افراطی، نقش تعیینکنندهای داشتند.
در بعد زیباییشناختی، minimal art تلاشی است برای رسیدن به «ذات» یا «جوهر» هنر. در این رویکرد، هر جزء غیرضروری حذف میشود تا تنها عناصر بنیادی باقی بمانند. بهعنوان مثال، در یک مجسمهی مینیمال ممکن است تنها یک مکعب فلزی یا یک لولهی نئون دیده شود، اما همین سادگیِ ظاهری، دعوتی است به تفکر دربارهی فضا، نور، وزن، و حضور جسم در محیط. مینیمالیسم، بیش از آنکه احساس را برانگیزد، ذهن را به تأمل وامیدارد. بیننده در برابر اثر مینیمال، به جای جستوجوی معنا، با حضور بیواسطهی فرم مواجه میشود — حضوری که خود نوعی معناست.
از دیدگاه فلسفی، هنر مینیمال ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم سادهسازی، سکوت، و حذف دارد. برخی منتقدان این جریان را بازتابی از روح زمانهی مدرن میدانند؛ عصری که در آن انسان از شلوغی، مصرفگرایی و آشفتگی بصری خسته شده و به دنبال وضوح و آرامش است. در واقع، مینیمالیسم نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در موسیقی، طراحی صنعتی، معماری، و حتی سبک زندگی نفوذ کرده است. برای مثال، موسیقی مینیمال با تکرار ساختارهای ساده و استفادهی محدود از نغمهها، همان فلسفهی حذف و خلوص را دنبال میکند که در نقاشی یا مجسمهسازی مینیمال مشاهده میشود.
از جنبهی فرهنگی و نمادین، minimal art نمادی از نوعی «بازگشت به سکوت» است؛ نوعی واکنش در برابر هیاهوی جهان مدرن. این هنر به بیننده اجازه میدهد در برابر کمینهترین فرم، حداکثر تأمل را تجربه کند. در دنیایی که اغلب بر پیچیدگی و اغراق بنا شده، هنر مینیمال یادآور این حقیقت است که زیبایی میتواند در سادگی نهفته باشد. همانگونه که یک سطح سفید یا یک خط تکرارشونده ممکن است هزاران معنا در خود پنهان داشته باشد، minimal art نشان میدهد که گاهی حذف، خود نوعی بیان است.
میتوان گفت هنر مینیمال نوعی زبان سکوت و وضوح است؛ زبانی که با کمترین عناصر، بیشترین اثر را بر ذهن مخاطب میگذارد. این جنبش هنری نهتنها مرزهای زیباییشناسی را تغییر داد، بلکه شیوهی درک انسان از فضا، شکل و معنا را نیز دگرگون کرد. در جهان شلوغ امروز، minimal art هنوز هم دعوتی است به تأمل، آرامش و بازگشت به اصلِ نابِ دیدن.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «minimal art» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/minimal art