با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mousily

ˈmaʊsli ˈmaʊsli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
با خجالت، با اضطراب، به‌آرامی
- He mousily navigated the cluttered kitchen to avoid making noise.
- او برای جلوگیری از ایجاد سروصدا، به‌آرامی در آشپزخانه‌ی درهم‌وبرهم حرکت کرد.
- He whispered mousily, careful not to wake the sleeping baby.
- او با اضطراب پچ‌پچ کرد و مراقب بود که نوزاد خوابیده را بیدار نکند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت mousily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mousily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mousily

لغات نزدیک mousily

پیشنهاد بهبود معانی