فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mousing

American: ˈmaʊsɪŋ British: ˈmaʊsɪŋ

گذشته‌ی ساده:

moused

شکل سوم:

moused

سوم‌شخص مفرد:

mouses

معنی

noun

کنجکاو، پوینده، پویا، در تکاپو، موش‌گیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mousing

  1. verb to go stealthily or furtively
    Synonyms:
    creeping sneaking slipping sliding stealing prowling lurking gliding snaking skulking pussyfooting

ارجاع به لغت mousing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mousing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mousing

لغات نزدیک mousing

پیشنهاد بهبود معانی