فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Multidimensional

ˌmʌltidaɪˈmenʃnl ˌmʌltidaɪˈmenʃnl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

چندبعدی، چندوجهی، دارای ابعاد متعدد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The artist's work was praised for its multidimensional approach, incorporating various mediums and techniques.

اثر این هنرمند به دلیل رویکرد چندبعدی آن که مشتمل بر مدیوم‌ها و تکنیک‌های مختلف بود، مورد تحسین قرار گرفت.

The paper explored the multidimensional nature of happiness.

در این مقاله ماهیت چندوجهی «شادی» بررسی شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد multidimensional

  1. adjective having or involving or marked by several dimensions or aspects
    Antonyms:
    unidimensional

ارجاع به لغت multidimensional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «multidimensional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/multidimensional

لغات نزدیک multidimensional

پیشنهاد بهبود معانی