شکل جمع:
nanniesاین لغت به شکل nannie نیز نوشته میشود ولی شکل نوشتاری nanny رایج است.
پرستار بچه، مراقب بچه
She killed her son's nanny.
او پرستار بچهاش را کشت.
Mary hired a nannie.
ماری یک پرستار بچه را استخدام کرد.
a trusted nannie
پرستار بچهی مورداعتماد
انگلیسی بریتانیایی مامانبزرگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
no matter what his nanny said, he would be stubborn ...
صرف نظر از اینکه مامانبزرگش چی میگفت، اون لج میکرد...
My nannie is the matriarch of our family.
مامانبزرگم مادرسالار خانوادهی ماست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nanny» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nanny