فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nominative

ˈnɑːmənət̬ɪv ˈnɒmənətɪv / / ˈnɒmnə-

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

(حالت) کنایی، حالت فاعلی، فاعلی، کاندید‌شده، تعیین‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

nominative shares

سهام با نام

nominative case

حالت فاعلی، حالت نهادی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nominative

  1. adjective named; bearing the name of a specific person
    Synonyms:
    eponymic nominal
  1. adjective appointed by nomination
    Synonyms:
    nominated
  1. noun the category of nouns serving as the grammatical subject of a verb
    Synonyms:
    subject-case nominative-case
    Antonyms:
    oblique

ارجاع به لغت nominative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nominative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nominative

لغات نزدیک nominative

پیشنهاد بهبود معانی