بازدارنده، بندآور، مخل، ممانعتکننده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The obstructive rules made it difficult to complete the project on time.
قوانین بازدارنده، تکمیل بهموقع پروژه را دشوار میکرد.
The obstructive construction caused a major traffic jam.
ساختوساز مخل باعث ایجاد یک ترافیک بزرگ شد.
مشکلساز، مشکلتراش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He found his colleague's constant interruptions extremely obstructive to getting any work done.
او وقفههای مداوم همکارش را شدیداً مشکلساز انجام هر کاری میدانست.
Her obstructive behavior during meetings often delays the decision-making process.
رفتار مشکلتراش او در طول جلسات اغلب فرآیند تصمیمگیری را به تاخیر میاندازد.
مانعشونده، مسدودکننده، انسدادی
The obstructive boulder blocked the narrow mountain path completely.
سنگ مسدودکننده مسیر باریک کوه را بهطور کامل بست.
The obstructive fence blocked my view of the sunset.
حصار انسدادی، دید من به غروب خورشید را گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «obstructive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obstructive