فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Orthogonal

ɔːrˈθɒɡənl̩ ɔːˈθɒɡənl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • adjective
    متعامد
  • adjective
    راست گوشه، قائم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد orthogonal

  1. adjective Not pertinent to the matter under consideration
    Synonyms: extraneous, immaterial, impertinent
  2. adjective Having a set of mutually perpendicular axes; meeting at right angles
    Synonyms: rectangular

ارجاع به لغت orthogonal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «orthogonal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/orthogonal

لغات نزدیک orthogonal

پیشنهاد بهبود معانی