فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Outage

ˈaʊtɪdʒ ˈaʊtɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    outages

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun
    قطع، قطع برق
  • noun
    سوراخ، راه خروج، زمان قطع برق، مدت
    • - The storm caused several outages in Azarbayjan.
    • - توفان موجب چندین خاموشی در (استان) آذربایجان شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد outage

  1. noun A cessation of proper mechanical functions
    Synonyms: blackout, interruption, failure, interruption of service, breakdown, dim-out, brownout; failure of electrical service, electrical failure, brownout, failure of gas, interruption of utilities

ارجاع به لغت outage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outage

لغات نزدیک outage

پیشنهاد بهبود معانی