Outage

ˈaʊtɪdʒ ˈaʊtɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    outages

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
قطع، قطع برق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
سوراخ، راه خروج، زمان قطع برق، مدت
- The storm caused several outages in Azarbayjan.
- توفان موجب چندین خاموشی در (استان) آذربایجان شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outage

  1. noun a cessation of proper mechanical functions
    Synonyms:
    failure breakdown interruption blackout brownout electrical failure failure of electrical service interruption of service failure of gas interruption of utilities dim-out

ارجاع به لغت outage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outage

لغات نزدیک outage

پیشنهاد بهبود معانی