شکل جمع:
pick-mes(فرد) دنبال جلبتوجه، جلبتوجهکننده
His constant need for validation has made him a pick-me.
نیاز مداوم او به تأیید، او را به فردی دنبال جلبتوجه تبدیل کرده است.
I wish she would stop being such a pick-me and be herself.
کاش او از این جلب توجهکننده بودن دست بردارد و خودش باشد.
با هدف جلبتوجه، خودنمایانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His pick-me behaviors during group activities makes everyone uncomfortable.
رفتارهای خودنمایانهی او درطول فعالیتهای گروهی باعث میشود که همه احساس ناراحتی کنند.
The pick-me girl tried hard to impress everyone by constantly downplaying her own achievements.
دختر دنبال جلبتوجه بهشدت تلاش کرد تا با کم اهمیت جلوه دادن موفقیتهایش، همه را تحتتأثیر قرار دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pick-me» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pick-me