فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Planer

ˈpleɪnər ˈpleɪnə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    (نجاری) رنده، دستگاه رنده
    • - The planer is an essential tool for woodworking projects.
    • - دستگاه رنده ابزاری ضروری در پروژه‌های نجاری است.
    • - He carefully adjusted the depth of the planer.
    • - او به دقت عمق رنده را تنظیم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد planer

  1. adjective Having a surface without slope, tilt in which no part is higher or lower than another
    Synonyms: smoother, straighter, flatter
  2. noun A power tool for smoothing or shaping wood
    Synonyms: plane, planing-machine

ارجاع به لغت planer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «planer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/planer

لغات نزدیک planer

پیشنهاد بهبود معانی