آخرین به‌روزرسانی:

Planer

ˈpleɪnər ˈpleɪnə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(نجاری) رنده، دستگاه رنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The planer is an essential tool for woodworking projects.

دستگاه رنده ابزاری ضروری در پروژه‌های نجاری است.

He carefully adjusted the depth of the planer.

او به دقت عمق رنده را تنظیم کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد planer

  1. adjective having a surface without slope, tilt in which no part is higher or lower than another
    Synonyms:
    flatter straighter smoother
  1. noun a power tool for smoothing or shaping wood
    Synonyms:
    plane planing-machine

ارجاع به لغت planer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «planer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/planer

لغات نزدیک planer

پیشنهاد بهبود معانی