فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Prefecture

ˈpriːfektʃər ˈpriːfektʃʊə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    اداره ریاست، مقام ریاست، دوره ریاست
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد prefecture

  1. noun Presidency
    Synonyms: officials, directorship, directors
  2. noun Jurisdiction
    Synonyms: area, consulate, embassy

ارجاع به لغت prefecture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prefecture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prefecture

لغات نزدیک prefecture

پیشنهاد بهبود معانی