معنی prizefight به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈpraɪzfaɪt ˈpraɪzfaɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

مسابقه‌ی حرفه‌ای مشت‌زنی برای کسب جایزه و پول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a bloody prizefight

- مسابقه‌ی خونین بوکس بر سر جایزه

- The outcome of this prizefight in at Allen Fieldhouse will depend upon the dozens and dozens of small acts within the game.

- نتیجه‌ی این نبرد بر سر پول در آلن فیلدهاوس، به ده‌ها و ده‌ها حرکت کوچک در خلال مسابقه، بستگی خواهد داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prizefight

noun boxing match

Synonyms: bout, duel, fight, fight game, fistic sport, fisticuffs, haymaker, match, prizefighting, pugilism, slugfest

ارجاع به لغت prizefight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «prizefight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prizefight

لغات نزدیک prizefight

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند