فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Proactive

ˌproʊˈæktɪv prəʊˈæktɪv

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پیش‌دستانه، آینده‌نگر، آینده‌نگرانه، پیشگیرانه، کنش‌گرا، کنش‌گرایانه، پویش‌گرا، پویش‌گرایانه

a proactive approach to fighting drug addiction

روش پیشگیرانه در پیکار با اعتیاد به مواد مخدر

Hamed is a proactive employee who always finds solutions before problems arise.

حامد کارمند آینده‌نگری است که همیشه قبل از وقوع مشکلات راه حل پیدا می‌کند.

adjective

روان‌شناسی سلامت روان پیش‌گستر (وابسته به رفتاری که از قدیم یاد گرفته شده است)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سلامت روان

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

proactive inhibition

بازداری پیش‌گستر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proactive

  1. adjective descriptive of any event or stimulus or process that has an effect on events or stimuli or processes that occur subsequently
    Antonyms:
    retroactive

ارجاع به لغت proactive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proactive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proactive

لغات نزدیک proactive

پیشنهاد بهبود معانی