فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Proactive

ˌproʊˈæktɪv prəʊˈæktɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    پیش‌دستانه، آینده‌نگر، آینده‌نگرانه، پیشگیرانه، کنش‌گرا، کنش‌گرایانه، پویش‌گرا، پویش‌گرایانه
    • - a proactive approach to fighting drug addiction
    • - روش پیشگیرانه در پیکار با اعتیاد به مواد مخدر
    • - Hamed is a proactive employee who always finds solutions before problems arise.
    • - حامد کارمند آینده‌نگری است که همیشه قبل از وقوع مشکلات راه حل پیدا می‌کند.
  • adjective
    روان‌شناسی سلامت روان پیش‌گستر (وابسته به رفتاری که از قدیم یاد گرفته شده است)
    • - proactive inhibition
    • - بازداری پیش‌گستر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد proactive

  1. adjective Descriptive of any event or stimulus or process that has an effect on events or stimuli or processes that occur subsequently
    Antonyms: retroactive

ارجاع به لغت proactive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proactive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proactive

لغات نزدیک proactive

پیشنهاد بهبود معانی