مشکل، مسئله (problem)
Don't worry, it's just a minor prob that can easily be resolved.
نگران نباش، این فقط یه مشکل جزئیه که بهراحتی میتونه حل بشه.
Can you help me out with this math prob?
آیا میتونی به من توی حل این مسئلهی ریاضی کمک کنی؟
احتمالی، محتمل، احتمالاً، محتملاً (probable و probably)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the team's prob victory in the championship
پیروزی احتمالی این تیم در مسابقات قهرمانی
She will prob arrive late to the party.
احتمالاً او دیر به مهمانی میرسد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prob» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prob