با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Programming

ˈproʊɡræmɪŋ ˈprəʊɡræmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    programmed
  • شکل سوم:

    programmed

معنی

adverb uncountable B2
برنامه‌نویسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد programming

  1. noun Creating a sequence of instructions to enable the computer to do something
    Synonyms: programing, scheduling, computer-programming, computer programing

Collocations

ارجاع به لغت programming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «programming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/programming

لغات نزدیک programming

پیشنهاد بهبود معانی