آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Queuing

ˈkjuːɪŋ ˈkjuːɪŋ

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: queueing

معنی queuing | جمله با queuing

noun uncountable

انگلیسی بریتانیایی صف‌ کشیدن، در صف ایستادن، انتظار در صف (معمولاً برای خرید چیزی)

I hate queuing, especially in the heat.

از انتظار در صف، مخصوصاً در گرما متنفرم.

They spent the whole afternoon queuing to get concert tickets.

آن‌ها تمام بعدازظهر را در صف ایستادند تا بلیت کنسرت بخرند.

noun uncountable

کامپیوتر صف‌بندی، نوبت‌بندی (داده‌ها و... برای پردازش توسط کامپیوتر و...)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Queuing helps avoid system crashes by handling requests in order.

صف‌بندی با پردازش درخواست‌ها به ترتیب، از هنگ کردن سیستم جلوگیری می‌کند.

The system uses advanced queuing to organize data packets for transmission.

سیستم از نوبت‌بندی پیشرفته برای نظم‌دهی به بسته‌های داده جهت ارسال استفاده می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت queuing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «queuing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/queuing

لغات نزدیک queuing

پیشنهاد بهبود معانی