شکل نوشتاری دیگر این لغت: queueing
انگلیسی بریتانیایی صف کشیدن، در صف ایستادن، انتظار در صف (معمولاً برای خرید چیزی)
I hate queuing, especially in the heat.
از انتظار در صف، مخصوصاً در گرما متنفرم.
They spent the whole afternoon queuing to get concert tickets.
آنها تمام بعدازظهر را در صف ایستادند تا بلیت کنسرت بخرند.
کامپیوتر صفبندی، نوبتبندی (دادهها و... برای پردازش توسط کامپیوتر و...)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Queuing helps avoid system crashes by handling requests in order.
صفبندی با پردازش درخواستها به ترتیب، از هنگ کردن سیستم جلوگیری میکند.
The system uses advanced queuing to organize data packets for transmission.
سیستم از نوبتبندی پیشرفته برای نظمدهی به بستههای داده جهت ارسال استفاده میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «queuing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/queuing