فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Sharp-eyed

ˈʃɑːrpaɪd ˈʃɑːpaɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    تیزچشم، تیزبین
    • - The sharp-eyed hawk swooped down from the sky to catch its prey.
    • - شاهین تیزچشم از آسمان فروجهید تا طعمه‌اش را شکار کند.
    • - The sharp-eyed photographer captured the perfect moment with his camera.
    • - این عکاس تیزبین با دوربینش لحظه‌ای عالی را ثبت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sharp-eyed

  1. adjective Having keen eyesight
    Synonyms: keen-eyed, argus-eyed, hawk-eyed, keen-sighted, lynx-eyed, quick-sighted, sharp-sighted
  2. adjective Keenly perceptive or alert; - Leonard Bacon
    Synonyms: quick-sighted, sharp-sighted

ارجاع به لغت sharp-eyed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sharp-eyed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sharp-eyed

لغات نزدیک sharp-eyed

پیشنهاد بهبود معانی